اخبار و رویدادها

مکتب های خصوصی و مشکلاتی از نوع دیگر

     بعد از انفاذ مقرره­ی موسسات تعلیمی خصوصی در اخیر سال ۱۳۸۵ هـ . ش مکاتب خصوصی در کشور ایجاد گردید و قسمتی از بار مکاتب دولتی را به دوش گرفت. پس از ایجاد موسسات تعلیمی؛ مکاتب خصوصی نسبت به مکاتب دولتی برجسته­گی­هایش را به رخ کشید و توانمندی­هایش را به نمایش گرفت. هرچند این برجستگی­ها با قیمت گزاف و تلاش­های مستدام اهل معارف حاصل شده؛ اما برخی موانع ساختاری جامعه این مزیت­ها را خدشه­دار ساخته و بی­توجهی به آن اهل معارف و به ویژه مسوولان مکتب­های خصوصی را سخت آزرده است.

مؤلفه­های مشکل­آفرین، شامل برخی رفتارهای مأیوس کننده و ناپسند می­گردد که اغلب عشق، دلگرمی و انگیزه­ی معلمان را به ناامیدی می­کشاند. از جمله­ی این هنجارهای ناپسند که چشمگیرتر و متأسفانه در حال نهادینه شدن است، این­که فرزندان برخی از بزرگان شامل در مکاتب؛ به گونه­ا­ی که در زندگی روزانه­ی شان آزاد هستند و مسوولیتی در محیط خانه ندارند و کارهای خانه­ی شان را نوکر و خاله و راننده و نمی­دانم کارگران دیگر انجام می­دهند، متأسفانه در نهایت پررویی و گستاخی همین توقع را از مکتب و معلّمان هم دارند؛ که با وجود غیابت­های مکرّر و بی­مورد شان غیرحاضر نشوند، در امتحانات نمره­های بالا بگیرند و معلمان به سبب موقف بالای اجتماعی شان به آنان حق و ناحق حرمت بگذارند و بی­ادبی­های شان را به دیده­ی اغماض بنگرند. اینگونه شاگردان، اغلب در مقابل معلّمان و کارمندان اداری بی­اعتنا بوده و طوری رفتار می­کنند که گویا مسوولان و معلّمان «مزد بگیر» پدر محترم شان هستند که این بی­اعتنایی­ها در رویه و برخورد سایر شاگردان نیز تأثیرگذار است و هم­چنین میزان کوشش­های پی­گیر معلّمان و اداره­ی مکتب را متأثر ساخته و انگیزه­ی صادقانه و مسوولانه­ی آنان را کاهش داده و احساس شان را نسبت به شخصیّت شاگردان مردد و بی­باور می­گرداند. اگر جلسه­ی اولیای دانش آموزان از طرف اداره­ی مکتب جهت اصلاح و تدابیر تعلیمی و تربیتی شاگردان راه اندازی گردد، از این خانواده­ها کسی شرکت نمی­کنند؛ گویا نورچشمی­های شان از هر جهت کامل هستند که با وجود این مشکل بازهم تلاش­ها برای به ثمر رساندن نو نهالان به صورت جدی و مسوولانه از طرف ادارات مکاتب و معلّمان به پیش می­رود.

دستاوردهای چندین ساله، ارزش­های کسب شده، اهداف تحقّق یافته، آموزگاران متعهّد، کارمندان با انگیزه، همه و همه به دنبال پرورش نسل جدید و تربیت شاگردان ممتاز هستند و سعادت جامعه را از راه تعلیم و تربیه­ی معیاری جستجو می­کنند؛ امّا نابه­هنجاری­های فرزندان برخی از بزرگان و از ما بهتران که درکی واقعی از ارزش علم و دانش ندارند، با بی­پروایی تمام این سرمایه­های حاصل شده را صدمه می­زنند.

یکی از رفتارهای نابه­هنجار تعلیمی ـ تربیتی آنان این­گونه است که بعد از رخصتی مکتب بی­خیال از وظایف خانگی و آمادگی برای درس­ها، راه سالون­های فوتسال و بلیارد را در پیش می­گیرند، بعد از بیرون شدن از سالون، راهی کلپ­های ورزشی می­شوند و در نهایت بعد از شام برای غذاخوردن به خانه می­رسند. پس از غذا در پیش تلویزیون زانو می­زنند و تا نیمه­ها­ی شب و حتا گاهی تا سحرگاه به تماشای بازی فوتبال می­نشینند که در این میان از رفقای فیسبوک شان نیز بی­خبر نمی­مانند. فردایش با فکر بسته، ذهن مغشوش، جسم خسته و بدون انگیزه در صنف حاضر می­شوند و با برخورد مختص به خودشان که ناشی از درس­های فراموش شده و یکنواختی روزمره­گی شان است؛ احساسی را در مرام و امل استاد تداعی و داغی را بر الم جامعه افزون می­کنند. اغلب این جوانان مفکوره­ی خروج از کشور و پناه بردن به ممالک غربی را در ذهن دارند و این نیز می­تواند عاملی باشد بر مختل ساختن پروسه­ی تعلیمی ـ تربیتی.

از سوی دیگر؛ اولیای این شاگردان از اینکه در موقف بلند مالی و جایگاه ویژه­ی وظیفوی قرار دارند، به اندازه­ی ثروت و مکنت شان از ادارات مکاتب توقّع دارند و رشد قابل ملاحظه­ا­ی را از فرزندان­شان انتظار دارند و هرگاه جگرگوشه­ی شان را در جایگاه منتظره نمی­یابند، انگشت انتقاد را بالای کارمندان اداری و تدریسی نشانه می­گیرند؛ در حالیکه والدین خوب بودن؛ معنای داشتن توقّعات زیاد را افاده نمی­کند، بلکه حمایت از شاگردان و ایجاد انگیزه در آن­ها را مطابق شرایط تقاضا می­نماید.

شاگردان نخبه و ممتاز از تعامل تعلیمی موفّق عرض وجود می­نمایند و این تعامل شامل مثلّث تعلیمی (شاگرد ـ خانواده ـ مکتب) است؛ یعنی هر سه در روند آموزشی مساویانه دخیل­اند و تأثیرگذار. همسویی ذهنیّت­ها، همخوانی توقّعات، سازگاری رفتارها و توافق همکاری والدین با مکتب می­تواند به پروسه­ی تعلیمی موفّق، موثّر و کارا منتهی گردد.