درنگی بر اندیشههای خرد گرایانهی ابوالقاسم فردوسی
«خرد» را در قاموس واژهگانی فارسی دری مرادف واژهی «عقل» آورده و آن را قوّهی دریافت و ادراک حسن و قبح اعمال، تمییز نیک و بدِ امور، داشتن دانش، فهم، تجربه و بصیرت اکتسابی و نیز فهم ذاتی به همراه قابلیت کار بستن آنها معنا کردهاند. آنچه را دراین مختصر خواهید خواند، دریافتهایی است مبنی بر اندیشههای خرد ورزانهی حکیمِ توس و نیاز جامعه به این آفریدهی نخستین خداوند.
این حکیم بزرگ در دورانی میزیسته است که جامعهی آن روز از فرهنگ و ادب و تمدّن شان کمتر آگاهی داشتند، خرد را خوار میداشتند و زیر سیطرهی تفوّقطلبی اعراب تن به قضا داده بودند. در چنین زمانی است که این مرد صاحب خرد، رسالت خود میداند تا اثر سترگش (شهنامه) را بسراید و با تأکید بر خردگرایی و عقل محوری و با تحمّل رنج سی ساله، عجم را زنده کرده و آنان را با فرهنگ و تمدّن شان و آفات خردگریزی آشنا بسازد. روی همین اصل، او برخلاف سایر نویسندگان و قلم به دستان آن روز، کتابش را نه با اسامی اعظم خداوند؛ بلکه با صفت خداوند جان و خرد، آغاز میکند و پس از ذکر مختصر صفات خداوند، چندین بیت دیگر را در وصف خرد میآورد:
خرد بهتـر از هر چه ایزد بـداد ســــتایـش خـرد را بِــه از راه داد
کسی کَش خرد باشـد آموزگار نگـه دارد شـــــگردشِ روزگــــار
خرد مرد را خلعت ایزدی است ز اندیشه دور است و دور از بدی است
این مرد عقلگرا و عاشقِ خرد، خرد را سرمایهی تمام خوبیها و نیکیها میداند و نیز راهنمای انسان در این دنیا ، و وسیلهی نجات در دنیای دیگر:
خرد رهنـــما و خرد دلگــــشای خرد دست گیـرد به هر دو سرای
هر آن کس که دارد روانـش خرد به چشــم خـرد کارها بنــــگرد
هر آن مرد کو را خرد روشن است ز دانش یکی بر تنش جوشن است
پیشرفتهای تمدّنی و عقب ماندگیها، غمها و شادیها، ناراحتیها و رفاه وآسایش زندگی، دست یازیدن به مقام معنوی و مادّی یا از دست دادن آن…همه و همه در اثر هستی و عدم خرد است. فرد صاحب خرد چون برنامهی زندگی منظّم دارد، همیشه در حال تکامل است تا به هدف غایی آدمی برسد.
ازو شـادمانی و زویت غمی است و زویت فزونی، وزویت کمی است
بد و نیک بر ما همی بگــــذرد نباشـــد دژم هر که دارد خــــرد
از دیدگاه این حماسهسرای بزرگ، افراد یک جامعه هرگاه خرد را ارزش قایل باشند و آن را به کار گیرند، بدون شک آنان را- از هر رنگ و نژادی که باشند- به سوی رستگاری رهنمون میشود؛ امّا برخلاف آن ، جامعه را در معرض آسیبها قرار میدهد و سرانجامِ بدی، درانتظار شان خواهد بود. به این ابیات دقّت میکنیم:
چه خوش گفت آن هنرمند، مرد کـه دانــا ز گفـــــتار او بر خـورَد
کسی کو خرد را نـدارد به پیـش دلش گردد از کردهی خویش، ریش
به یــزدان اگر ما خرد داشــتیم کجا این سرانجــــام بد داشـتیم!
چگونه میشود انسانهای خردمند را شناخت؟
فردوسی برای شناساندن صاحبان خرد و با ذکر نشانههای آن ، بازهم میخواهد بر بودِش و غیابت خرد در یک جامعه وآثار آن تأکید نماید. از نظر وی ، فرد خردمند از بدیها دوری میگزیند، نیک و بد را از هم تفکیک نموده و به عدل و داد میپردازد. مهمتر از همهی اینها، روح و روانش را با آب خرد شسته و با زیور علم و دانش آراسته میسازد و سپس راه یزدان را بر میگزیند. چنانچه در این ابیات شهنامه میخوانیم:
نخــستین نشــانِ خرد آن بـوَد که از بد همـه سـاله ترسـان بـوَد
بدانـد بـد و نیــک مـردِ خــرد بکوشــــد به داد و بپیــچد ز بـد
چنان دان که هر کس دارد خرد بـه دانــش روان را همیپـــرورَد
خردمـند و بیــنا دلان را شناس که دارد ز دادار گیـــتی ســپاس
هر آنکس کو راه یزدان بجُست به آبِ خرد جان تیــره بشُـــست
و البته قابل ذکر است که به باور وی، فروتنی، دوری گزینی از غرور و مدارا با مردمان نیز ازجملهی ویژگیهای خردمندان و عقلگرایان است:
مـــدارا خــرد را بــرادر بوَد خرد بر سر جـان چو افسـر بوَد
فروتـن بـوَد هر که دارد خرد سپــهرش همی در خرد پـرورَد
و امّا آفت خرد:
با خوانِش داستانهای این اثر گرانسنگ، به این امر متوجه میشویم که برخی از قهرمانان، از جایگاه صعودی شان به یک بارهگی سقوط میکنند؛ زیرا آنان کسانی هستند که نخست راه خرد را در پیش گرفته و پس از آن خردمداری شان دچار تباهی میگردد. فردوسی که ستون خرد را داد و دانش میداند، بزرگترین آفت آن را نیز هوا و هوس میشمارد و آن را به عنوان سرسختترین دشمن عقل معرفی میکند:
هوا را مبـر پیش رأی و خـرد کز آن پس خرد سوی تو ننـگرد
که گر بر خرد چیره گردد هوا نیــابد ز چنـگ هـوا کـس رها
تا اینجا که گفته آمدیم، شاید قطرهای از دریای ناکرانه پیدای اندیشهی این بزرگمرد فرهنگ و ادب پارسی دری را درکوزهی این سطرهای مختصر نگنجانیده باشیم؛ امّا برسبیل نتیجهی این بحث، لازم است بگوییم که نتیجهی اخلاقی خرد را موضوعاتی نظیر، دوری جستن از اعمال ناشایست، پرهیز از شتاب، بردباری ، ملاطفت ، پرهیز از کبر و غرور ، شناخت قدر و منزلت دیگران، بی توجهی به زرق و برق زندگی، سخن به هنگام گفتن ، معاشرت با دوستان دانا ، مشورت کردن، اطاعت از خالق منّان و با تواضع سر بر آستان او گذاشتن و… تشکیل میدهد. و درصورت غیابت خرد، افراد یک جامعه را فاقد ویژگیهای ذکر شده مییابیم.